۱۳۹۵ خرداد ۱۰, دوشنبه

کافه لقانطه، از اولین کافه رستوران های مدرن ایران

لقانطه در خاطرات تهرانی های قدیم جایگاه ویژه ای دارد: اولین کافه رستوران مدرن که طبقه اعیان تهران در آنجا رفت آمد داشته اند. رواج کافه های این چنینی در ایران نماد آغاز تحولی اجتماعی هستند. عصری که در آن شکل مناسبات اجتماعی رفته رفته تغییر کرد.
در فرهنگنامه ذیل لغت لقانطه چنین نوشته شده است:
«لقانطه . [ ل ُ ق/ طِ ] (اِ) این کلمه ظاهراً یونانی است و در مملکت عثمانی به معنای رستوران است . و عثمانیها قاف نویسند و کاف تلفظ کنند (لکانته ) و در ایران به غلط آن را با قاف نوشته و هم قاف تلفظ کنند.» و فرهنگ معین آن را مختصر و مفید میهمان خانه و رستوران معنی کرده است.
کافه لقانطه به روایت معمرین در میدان بهارستان حوالی خیابان اکباتان جای داشته، ساختمانی بزرگ با معماری دوره قاجار و با دیوارهایی مزین به نقاشی ها عظیم به سبک همان دوره. این بنا را باغی دلگشا با حوضی بزرگ که بر روی آن قایق هم میرانده اند در بر گرفته بوده است.
جعفر شهری می نویسد: «در ابتدای اين خيابان(باب همايون) كافه ای بود به نام «لقانطه» كه آن را مردی به نام غلامحسين خان لقانطه داير كرده صورتی آبرومند به آن داده و مشابه آن يكی هم در ميدان بهارستان برپا ساخته بود.در جلوی اين لقانطه حوض كاشی زيبايی وسط پياده رو ساخته بود كه از نهر خيابان لوله كشی شده، فواره ای در وسط آن فوران می نمود، علاوه بر جريان قسمتی از آب نهر كه از آن عبور می كرد و دور آن را گل و گلدان و قليان های بلور بادگير نقره چيده حاشيه كنار نهر خيابان را چمن كاری و گلكاری نموده صفا و جلا و زيبايی جداگانه بدان داده بود.علاوه بر داخل قهوه خانه كه مشابه همين حوض را ساخته در و ديوار و سقف آن را با عكس ها و تابلوها و ديواركوبها (تك لاله يا دو شاخه و چلچراغهای متعدد زينت نموده، تابستانها با چيدن ميز و صندلی در پياده رو و زمستانها از مشتريان در داخل پذيرايی مي نمود. بنا بر رسم زمان چای و قليان در درجه اول متاع اين كافه يا لقانطه يا قهوه خانه بود و قهوه دومين آن كه هنوز در اينجا خلاف ساير قهوه خانه های ديگر كه در آنها فروش قهوه به كلی از ميان رفته بود، به طالبان فروخته می شد و در تابستان ها انواع شربت آلات مانند شربت به ليمو،سكنجبين، شربت آلبالو، شربت ريباس و همچنين بستنی و فالوده كه عرضه می گرديد.
اگرچه اين كافه مانند تمام قهوه خانه ها از پيش از آفتاب داير و بعد از دكاكين تمام كسبه تعطيل می گرديد اما جوش و جلای آن از دو سه ساعت به غروب مانده تا يكي دو ساعت از شب گذشته بود كه اعيان و رجال با اسب و كالسكه، درشكه و اتومبيل های سواری خود، كه اين مركب كم كم و تك و توك زير پای بزرگان پيدا شده بود، در آنجا تفريح و وقت گذرانی می كردند و كافه ای بود تقريبا گران قيمت كه دو برابر قهوه خانه های ديگر پول می گرفت و به اعيان و اشراف و اداره ای هاي والا مقام و فرنگ ديده ها و روزنامه نگاران و نويسندگان اختصاص يافته بود.» (تاریخ اجتماعی تهران - ج ۱، ص ۳۴)
البته این حکایت جعفر شهری از شعبه باب همایونٍ کافه لقانطه است و آنچه پیش تر وصف شد، کافه لقانطه واقع در بهارستان بود که متاسفانه ساختمانش در نوسازی های دوره پهلوی از میان رفت. 
خاطراتی را هم که من از کهن سالان در مورد لقانطه شنیده ام، بیشتر در مورد شکوه و زیبایی همین بنا و طرز پذیرایی و عرضه بستنی به سبک غیر ایرانی بوده است.
خوشبختانه خسرو خورشیدی در کتاب «آن روزگاران تهران» (کتابسرا- ۱۳۹۲) آنچه از لقانطه بهارستان در یاد داشته را به سیاه قلم کشیده است.
درباره لقانطه و کافه های قدیم تهران بازهم گفتنی هست...




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر