۱۳۹۵ دی ۲۷, دوشنبه

روزی روزگاری پیاز

مطالب ناقابلی را که در کرگدن می نویسم، گاهی خوانندگان و بعض از دوستان عزیز از سر لطف می خوانند و خیلی هم خوب و خوش می خوانند. اگر این مقالات را در اینجا یا مجله مطالعه می فرمایید یا وقتی برای مطالعه اشان ندارید، شنیدنشان هم خالی از لطف نیست. مطلب را می توانید اینجا بشنوید:روزی روزگاری پیاز

در طباخی ایرانی هزار نکتهٔ باریک است و یکی از آن هزاران «بُن ریزی» است. خوالیگر ایرانی برای آغاز پخت همهٔ خوراک ها یک درآمد مشترک دارد و آن تدارک کردن پیاز داغ و زردچوبه است. این درآمد مشترک چونان پی ریزی برای بنای هر ساختمان لازم و قطعی است و نجف دریابندری بزرگ این واژهٔ «بن ریزی» را برایش وضع فرموده و به نظر من وصفی بسیار مقبول و صحیح است. در اهمیت پیاز، این موجود شریف، نادر میرزا می فرماید:«پیاز مزهٔ تمام پختنی هاست و آن چیزی است که در همهٔ خورش ها چون جان است در تن، که تن بی جان چون سنگ است و چوب.» و پولاک در سفرنامه اش در وصف خوراک ها، وجود پیاز در آشپزخانه ایرانی را «گریز ناپذیر» می داند و به راستی که چنین است.


۱۳۹۵ دی ۲۲, چهارشنبه

فسنجان یا فسوجن پادشاه خورش ها

تفاوتی ندارد که چه فصلی از سال است، هر زمان قدم به بازارهای میوه ایران عزیز بگذاریم، گویی به تالار آیینه پای گذارده ایم، انبوهی از میوه‌ها و صیفی‌های رنگارنگ و درخشان، تلالو سبزی‌ و تره بارهای بی مانند همه بر آمده از خاک مُشک آسای ایران. هرچند که وطن عزیز را با نامهربانی و بی تدبیری و گاه خودخواهی رنجانده ایم، چشمه هایش را خشکانده، رود و دریاچه و دریایش را به زباله و کثیفی آلوده و هوای شهرهایش را از دود و ناپاکی آکنده و درختانش را به تبر ظلم و قساوت به خاک انداخته ایم، باز هم سخاوت مندانه نان و خوراکمان می دهد. هزاران سال است که ما را نسل اندر نسل پرورانیده، آغوشش را برایمان گشوده و مهربانانه بستر کار و معاش و خورد و خوراک و سفر و حضر را برایمان مهیا ساخته و ما با او چه نامهربان بوده ایم. در این یکی دو قرن اخیر او را به جامهٔ نوین و فرنگی خواسته و بر و بومش را منهدم کرده ایم تا سر و صورتی غیر آنچه هست به او بدهیم. چشم انداز دشت های وسیعش و شب های پر ستاره بیابانش به دلمان نمی چسبید، پس خام اندیشانه دست بر طبیعتش بردیم تا آن را بزک کنیم! پدرانمان سرزمین شان را مدح می کردند و دوستش داشتند و ما، مهربانی هایش را از خاطر برده ایم و امروز در مقام مقایسه با ممالک دیگر فقط کمی و کاستی هایش را می بینیم. گاهی از خودمان بپرسیم برای وطن چه کرده ایم؟ حق مهربانی اش را به جای آورده ایم؟ «نخوانند بر ما کسی آفرین/ چو ویران بود بوم ایران زمین.»
مرا ببخشید، نمی خواستم نوشته ام رنگی از حزن بگیرد، با تصویر رنگارنگ بازار میوه آغاز کردم اما هوای دود آلود تهران و آنچه ما بر سرزمینمان کرده ایم بر خاطرم سایه افکنده بود و تلخی کردم.
ایران عزیز سرزمین اعتدال است. همهٔ اقالیم گوناگون را در خود دارد و از همه نعمات روی زمین یک جا بهره مند است. به توصیف گذشتگان، مردمانش معتدل و آرام و خوراک هایشان چون خُلق و خویشان بر همین صفت است. این بهره مندی از اقالیم گوناگون چنان بوده و هست که در بسیاری از کتب قدیم سیاههٔ بلندی از میوه های رنگارنگ و متنوع ثبت و ضبط شده. مثلاً انگور تنوع شگفت انگیزی در ایران داشته و صدها نوع مختلف را شامل می شده است . خوالیگران متبحرش باهمین محصولات عالی و مرغوب، خوراک ها پخته اند. تا پیش از نیمهٔ دوم قرن سیزدهم هجری تقریباً هیچ مادهٔ خوراکی غیر ایرانی در بازارها به دست نمی‌آمد و مام وطن فرزندانش را به خوبی را از خوراک های لذیذ بومی تغذیه می کرد. هنوز هم میوه ای که در ایران به دست می‌آید سر آمد میوه های دنیا از عطر و طعم است و مانند آن در هیچ کجای عالم به دست نمی آید.
از خوراک های لذیذ و بی مانند ایرانی یکی فسنجان است که علی اکبر خان آشپز باشی، دستور ده رنگ آن را ثبت کرده. در متون قدیمی فسنجان را فَسوجن گفته و از مغز بادام یا مغزگردو یا لوبیای قرمز و رب انار و ناردان مایهٔ آن را می ساخته اند. فسنجان شاهکاری است و خورندگان در مقابلش یارای مقاومت ندارند، به جا مانده از سنت آشپزی قدیم، که در ترکیب خورش ها و خوراک های گوناگون از میوه ها فراوان استفاده می کرده اند.این سنت به دورهٔ پیش از اسلام باز می گردد.  حتی شیعیان عراق که مکتب آشپزی خاص خود را دارند و خوراک‌هایی بسیار شبیه به خوراک های ایرانی طبخ می کنند، فسنجان می‌پزند و به همین مناسبت نزد عوام به «اهل الفزنجون» شهرت دارند. 

در گذشته برای طبخ فسنجان بیشتر بادام به کارمی برده و با بادمجان یا بِه یا سیب زمینی یا هویج و کدو و یا حتی ماهی از آن خورش های گونه گون می‌ساخته اند. چنانکه فسنجان با کدوی حلوایی و بادمجان تا امروز هم رایج است. برای پختن یک فسنجان به سبک قدیم برای دو سه نفر به دو سه مشت بادام خام یا گردوی رندیده و یکی دو استکان رب انار ملس و یک گل پیاز و اگر خواستید تکه ای مرغ یا گوشت یا چند گلوله سر گنجشکی گوشت چرخ کردهٔ  در روغن تفتیده نیاز است. بادام یا گردوی رندیده را با پیاز داغ تفتی دهید و با استکانی آب بپزید و بگذارید بجوشد تا روغن بیاندازد، روغن که انداخت رب انار را اضافه فرمایید. مرغ یا بادمجان یا گوشت را در روغن جداگانه تفت بدهید و سرخ که شد به فسنجان بیافزایید. کته ای هم مهیا کنید و میهمانان و قوم و خویش و همسایه را بر سر سفره بخوانید. مجموعهٔ «وطن من» اثر زنده یادان مشکاتیان و بسطامی را به ترنم در آورده و پس از خوراک ایرانی لذیذ و بی نظیر، موسیقی بی همتای وطنی بنیوشید و حظّ فراوان ببرید.